آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۲۸۰

۱

ترک من زلف سمن سا چو برخ بربشکست

رونق برگ گل و توده عنبر بشکست

۲

زده بر تارک مه تاجکی از مشگ طری

تاج دارا بسر و افسر قیصر بشکست

۳

پرده بردار زرخ تا بمنجم گویم

کاختری دستگه خسرو خاور بشکست

۴

سخنی از لب شیرین تو گفتند بمصر

نرخ بازار شکر قند مکرر بشکست

۵

غمزه جادوی تو کرد اشارت بمژه ‏

پشت اسلام از این لشکر کافر بشکست

۶

نقش تو ای صنم پارس پو بردند بچین

مانی از شرم رخت خامه بدفتر بشکست

۷

سر تابید هر آن کوز کمندت ایعشق

گر کله گوشه بخورشید زند سر بشکست

۸

دل آشفته شکستی و شکستت سر زلف

بمکافات تو را عنبر و افسر بشکست

۹

شکوه بردم زجفایت بدر پادشهی

کز دو انگشت در از قلعه خیبر بشکست

تصاویر و صوت

نظرات