
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۲۹۱
۱
ای سلطنت امکان کم پایه زخدامت
تقدیر و قضا هر روز سر در خط احکامت
۲
از چیست سلیمانرا شد ملک جهان در حکم
بر خاتم انگشتش گر نقش نشد نامت
۳
تو مظهر یزدانی تو آیت سبحانی
آغاز تو کی دانم گوئیم زانجامت
۴
عیسی دم روحانی بگرفته زلعل تو
این زندگی جاوید برده خضر از جامت
۵
نشنیده کلام حق کس جز زدهان تو
جبریل نیاورده جز گفته و پیغامت
۶
ذات الله علیائی وجه الله مولائی
هر روز حرم گردد بر گرد درو بامت
۷
آشفته زهر در روی در کوی تو آورده
درویش سرا باشد شایسته انعامت
نظرات