
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۰۵
۱
گویند بهار است و جهان رشک بهشت است
اطراف چمن پر ز بت حورسرشت است
۲
از عکس بهشتی بتکان ساحت گلزار
اندر نظر باده کشان باغ بهشت است
۳
شیخ و حرم و بلبل و گل مؤبد و دانش
ما را نه سر کعبه نه گلشن نه کنشت است
۴
ای هم نفسان باغ و گلستان بشما خوش
زیرا که مرا کنج قفس دست نوشت است
۵
بر طارم کیوان بودم پای زرفعت
هر چند بمیخانه سرم بر سر خشت است
۶
خشت در کریاس علی قبله هشتم
کز بهر من آشفته بسی به زبهشت است
نظرات