
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۲۴
۱
گدای میکده در دست جام جم دارد
چه هست جام جهان بین زجم چه کم دارد
۲
هر آنکه جای گرفته بگلخن کویت
کی اشتیاق گل و گلشن ارم دارد
۳
بپای ره نبرد رهروی بکعبه عشق
کسی بسر برد این ره که سر قدم دارد
۴
بدیر برهمن و شیخ در حرم در رقص
که ساز عشق بسی نغمه زیر و بم دارد
۵
بده بمستی هستی که حاصلی نبری
ازین وجود که مرجع سوی عدم دارد
۶
مجو زشیخ حرم راز پرده غیبی
به پیر میکده نازم که این شیم دارد
۷
زممکنات همه حادثند غیر ازعشق
که حادث است ولی جلوه قدم دارد
۸
بعرصه گاه قیامت رود چو آشفته
زاحتساب خدائی شها چه غم دارد
نظرات