
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۴۷
۱
خیل ترکان چو بشهر از پی یغما آیند
نه نهان از نظر خلق که پیدا آیند
۲
هست در قتل خطا گردیتی اندر شرع
چو دیت هست بر این قوم که عمدا آیند
۳
نعره از حلقه مستان چو بافلاک رسید
قدسیان از اثر نعره بغوغا آیند
۴
زآن برآیند بگرد درو بامت مه و خور
که شب روز بکویت بتماشا آیند
۵
از پی غازه رخساره خود حور العین
پیش خاک قدم تو بتمنا آیند
۶
گردوبین نیست تو را دیده احول ایشیخ
کعبه و دیر بچشمان تو یکتا آیند
۷
عرصه ی جز صف محشر تو بیار ای شوخ
تا شهیدان غم عشق تو آنجا آیند
۸
شاهدان نور حقند و همه در پرده غیب
خنک آن روز که از پرده بصحرا آیند
۹
زاهدان از پی احرام حرم در تک و پوی
بت پرستان پی تعظیم کلیسا آیند
۱۰
من آشفته طلب کار در شاه نجف
که ملایک پی تعظیم هم آنجا آیند
نظرات