
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۵۰
۱
این زندهرود دیده ز بس آب میدهد
ناچار هرچه هست به سیلاب میدهد
۲
لنگر فکن به میکده این یک دو روز عمر
دوران چو کشتی تو به غرقاب میدهد
۳
دل دردمند عشق و شفاخانه لبت
ما را دوا به شکر و عناب میدهد
۴
خاریم ما به گلشن ایام و باغبان
ما را طفیل سنبل و گل آب میدهد
۵
دریای حسن موج زد اندر کنار یار
نافش عیان نشانه ز گرداب میدهد
۶
ترکی که گردم باده اغیار شد سرش
کی گوش دل به صحبت احباب میدهد
۷
نازم به صیرفی خرابات کز کرم
مس میستاند از تو زر ناب میدهد
۸
باب الله است حیدر و شیخ از در غلط
ما را عبث نشانه به هر باب میدهد
نظرات