
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۵۴
۱
دردیست غم عشق که درمان نپذیرد
بگذار مریض تو باین درد بمیرد
۲
ناچار رسد مرگ بنی نوع بشر را
هر کس بود از حلقه عشاق بمیرد
۳
بنمای بناصح خم زلفین چلیپا
تا خرده بسودا زدگان تو نگیرد
۴
مجبول طبیعت بودش عشق حکیما
عاشق نتواند که نصیحت بپذیرد
۵
آشفته و قلاشم و سر حلقه او باش
پرهیز بکن کاتش ما در تو نگیرد
۶
زحمت چه بری کاتب اعمال که درویش
دامان علی را بصف حشر بگیرد
۷
از جرم دو عالم چه غم ار بر تو نویسند
ایزد ز علی تا که شفاعت بپذیرد
نظرات