آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۳۵۸

۱

تو آن نه ای که جفای تو دل بیازارد

هلاکت غم تو جان رفته باز آرد

۲

بدهر چون شب هجر تو نیست پاینده

اگر هزار چو یلدا شب دراز آرد

۳

چه حاجتست باکسیر کاوزرنابست

مسی که آتش عشق تو در گداز آرد

۴

اگر که صرصر عشقت بباغ و دشت وزد

نه سرو کوه که باشد باهتزاز آرد

۵

از آن بدار کند عشق تو سر منصور

که کشتگان تو در حشر سرفراز آرد

۶

بیا و پرده برافکن بتا تو در فرخاز

که سومنات به پیش توبت نماز آرد

۷

مگر مدیح علی مینوشت آشفته

که خامه اش همه اشعار دلنواز آرد

تصاویر و صوت

نظرات