
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۷۵
۱
شکر از لعل تو گفتم که نشانی دارد
کی چو آن لعل شکربار بیانی دارد
۲
وعده وصل بفردا دهدم پنداری
باز بر هستیم آنشوخ گمانی دارد
۳
هوس جنت فردوس ندارد فردا
هر که در میکده امروز مکانی دارد
۴
نه عجب سوختن خرمنش از آتش شوق
هر که همخانه بخود برق یمانی دارد
۵
هدف تیر نظر کاش کند مرغ دلم
ترک مست تو که در دست کمانی دارد
۶
جز زسرو قد تو از همه قید آزاد است
هر که قمری صفت از عشق نشانی دارد
۷
سرو پیش قد تو جلوه تواند حاشا
یا که پیش لب تو غنچه دهانی دارد
۸
کرده طی در قدم اول جولانگه عمر
توسن عشق چه بگسسته عنانی دارد
۹
همه شب در غم هجران جمالت چون شمع
سوزد آشفته و پرشعله زبانی دارد
نظرات