آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۳۸۰

۱

خوابم چو با خیال جمالت یکی شود

بر دیده هرمژه زغمت ناوکی شود

۲

آنرا که غوص لؤلؤئی اندر نظر بود

بحر محیط در نظرش اندکی شود

۳

گو دیده دوبین بکند یار متحد

تا این دوئی بچشم حقیقت یکی شود

۴

خلقی اگر زجوهر فردند در گمان

زاهل یقین زلعل تو رفع شکی شود

۵

آشفته چون بطفلی پیری ندیده ای

پیرانه سر دلیل رهت کودکی شود

۶

عاقل بکیش عشق زدیوانگان بود

هر کاو که یافت ذوق جنون زیرکی شود

۷

درویش را زکسوت فقراست سلطنت

خاک در علی به سرش تاجکی شود

تصاویر و صوت

نظرات