آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۱۴

۱

ماه در زلف سیاهش نگرید

در شب تیره بماهش نگرید

۲

کعبه حاجی بشناسد زحجر

زیر مو خال سیاهش نگرید

۳

زد علم خطت و حسنت بگریخت

عاشقان گرد سپاهش نگرید

۴

زلف چوگان و سر مشتاقان

همچو گو بر سر راهش نگرید

۵

از کمان ابروی او پرسیدی

در دلم تیر نگاهش نگرید

۶

مه و خور سوخت زدرد دل ریش

بر دل خسته و آهش نگرید

۷

گشتی آشفته بپاداش وفا

دوستان جرم و گناهش نگرید

۸

شاهدم پنجه خون آلود است

کرده حاشا بگواهش نگرید

۹

من زمحشر بگریزم به نجف

اهل معنی به پناهش نگرید

تصاویر و صوت

نظرات