آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۴۱

۱

دلم جز دوست منظوری ندارد

که سینا جز زحق نوری ندارد

۲

بهشتت را مخوان اوصاف زاهد

که چون غلمان من حوری ندارد

۳

نباشد نام تو گر ذکر صوفی

سماعش ذوق مذکوری ندارد

۴

چه تأثیر است اندر ساحت عشق

که شاهین تاب عصفوری ندارد

۵

چه بیمار است چشم دلفریبت

که هرگز فکر رنجوری ندارد

۶

مگر بخشی زرحمت بر دل زار

که آشفته زرو زوری ندارد

۷

مخوانش دل که دلداری نخواهد

نظر نبود که منظوری ندارد

۸

نداند قیمت نوش عسل را

که تاب نیش زنبوری ندارد

۹

مران درویش خود شاها که گویند

سلیمان میل با موری ندارد

۱۰

سزای دار باشد یارب آن سر

که از عشق علی شوری ندارد

تصاویر و صوت

نظرات