آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۴۲

۱

خضر گر خوش زندگانی می‌کند

زندگانی جاودانی می‌کند

۲

گر ببیند ساعد و تیغ تو را

کی به کشتن سرگرانی می‌کند

۳

غمزه تو در نگاهش مضمر است

دلبری کاو دلستانی می‌کند

۴

از دل سنگین تو دارد نشان

گر بتی نامهربانی می‌کند

۵

روز و شب با کودکان هم‌بازیم

پیر چل‌ساله جوانی می‌کند

۶

مصحف عشق است باغ چهره‌ات

خط سبزت ترجمانی می‌کند

۷

گر غباری خیزدت از آستان

بر ثریا آسمانی می‌کند

۸

پیش قدر تو قضا و هم قدر

لابه‌ای از ناتوانی می‌کند

تصاویر و صوت

نظرات