آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۴۸

۱

شوخ چشمان دلی چو بخراشند

نمک از لعل لب بر او پاشند

۲

رنج بردن بکوه حاجت نیست

گو بعشاق سینه بخراشند

۳

حاجیان روزها بشب آرند

تا شبی بو که در حرم باشند

۴

عارفان ار تو را شناخته اند

چه غم ار در لباس او باشند

۵

رنگ تزویر زاهدان دارند

عاشقان می پرست و قلاشند

۶

خواجه تاش تو آفتاب و مهند

ابر و باد آب پاش وفراشند

۷

بت پرستان بنقش بت مفتون

حق پرستان بیاد نقاشند

۸

منکران ولای حیدر را

گو بانکار خویشتن باشند

۹

در دل آشفته راست نقش نگین

بملامت چگونه بتراشند

تصاویر و صوت

نظرات