
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۴۴۹
۱
بتان که دشمن دین از کرشمه و نازند
بسحر و غمزه چو ترکان خانه پردازند
۲
بمعجزات کلیم ارچه سحر شد باطل
بساحران تو نازم که صاحب اعجازند
۳
مکن ملامت از آن لب شکرپرستان را
مگس ولیک همای بلند پروازند
۴
بزخم تیر نظر سینه چاک و مجروحند
که کشتگان تو در روز حشر ممتازند
۵
زحرف حق نکنند احتراز حق گویان
روند ب ر سر دار و ولی سرافرازند
۶
بخود مبال تو ای عندلیب خوش الحان
که زاغ باغ محبت همه خوش آوازند
۷
دهان تست شکر خیز و بیهده مردم
عبث مسافر در هند و مصر و اهوازند
۸
بهشت و حوری و غلمان ندارد اینهمه خط
خوشا کسان که شب و روز با تو دمسازند
۹
برای صید دل خلق و رفع تیر نظر
بر آهوان تو مژگان نه چنگل بازند
۱۰
زراز عشق ندارد خبر کس آشفته
بجز نبی و ولی کان دو محرم رازند
۱۱
مکن ملامت صاحبدلان که درویشان
سرشته زآب ولای علی زآغازند
۱۲
بزگوار امیرا همه محب تواند
دل محب تو افزون چو من بشیرازند
نظرات