
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۴۶۴
۱
رقیب دعوی عامی بصحن بستان کرد
ولی ببوی گلی خود هزار دستان کرد
۲
گرفت وعده زدشمن بشوق مقدم دوست
هوای گل نظرش وقف خار بستان کرد
۳
زتیز هوشی اهل نظر نداشت خبر
عبث به بیهده یک عمر صرف مهمان کرد
۴
فکند دامی وز اطراف دام دانه بریخت
فتاد باد بدستش زدانه خسران کرد
۵
بکیش اهل طرقت نبود خدعه حلال
مگر بشیوه زهاد و غیر عنوان کرد
۶
فریب نفس مخور گر تو آدمی هشدار
که آنچه کرد بانسان فریب شیطان کرد
۷
بآن طمع که سر زلف تو بچنگ آرد
خیال خام وی آشفته را پریشان کرد
۸
تو را چه کار که تو مدح خوان مولائی
هر آنچه کرد خطا با علی عمران کرد
نظرات