آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۶۶

۱

دلی زینش مژه گر جراحتی دارد

کجا جز آن لب پر نوش راحتی دارد

۲

ببوسد آن لب نوش و بنالد این دلریش

بنالد از نمک آن کاو جراحتی دارد

۳

مگو که چون خم زلف تو شب بود تاری

و یا که صبح چو رویت صباحتی دارد

۴

زکبر بگذری و ننگری بدرویشان

مگر غریب نوازی قباحتی دارد

۵

شکر زلعل نمک خیز تو حلاوت یافت

نمک زشکر آن لب ملاحتی دارد

۶

زرنگ و بوی تو گل دم زد و قبیح بود

به پیش چشم تو نرگس وقاحتی دارد

۷

تو نور ایزد و زانوار تست کون و مکان

کدام عنصر زین سان سماحتی دارد

۸

از آن شکر دهن آشفته گوید این سخنان

کجاست طوطی هندار فصاحتی دارد

۹

مدیح خوان علی شد خموش و ناگویا

ولیک گفت رهی خوش صراحتی دارد

۱۰

سیاه نامه و جز حب تو عمل نبود

چرا که نفس شریرم وقاحتی دارد

۱۱

ولی نسوزدم آتش که دوستدار توام

باو محب علی کی اباحتی دارد

تصاویر و صوت

نظرات