آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۷۰

۱

گرجان نبود زنده بجانانه توان بود

جانان چونباشد به چه افسانه توان بود

۲

پیمان که به بستیم که پیمانه ننوشیم

پیمانه شکستیم بپیمانه توان بود

۳

در کعبه نبردیم بسر عمر بسالوس

گر عمربود بر در میخانه توان بود

۴

در صومعه با ذکر نشد زیست میسر

در میکده بانعره مستانه توان بود

۵

عشق آن گهر پاک که از بحر فنا خاست

با جان پی آن گوهر یکدانه توان بود

۶

ای شیخ زعشاق مجو عقل و فراست

با عشق کجا عاقل و فرزانه توان بود

۷

ای ترک پریزاده که از خلق نهانی

تا چند بسودای تو دیوانه توان بود

۸

آشفته باین جرم ثناخوان علی شد

آسوده بآن همت مردانه توان بود

تصاویر و صوت

نظرات