
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۴۷۴
۱
بی رقیبت شبی ار وصل میسر گردد
در بهشت ابدت حور مقدر گردد
۲
گرد هر شمع چو پروانه چه گردی زهوس
سگ نه بینی که همه عمر بیک در گردد
۳
در دونان چه زنی خواجه پی لقمه نان
روزی ار روز تو باقیست مقرر گردد
۴
مهر و کین آتش و مشکست نهان در دل مرد
زان درون سوزد وز آن بزم معطر گردد
۵
پاک کن پاک تو خود لوح دل از نقش خلاف
کاینه لاجرم از زنگ مکدر گردد
۶
نیست از حلقه خط تو برون راه دلم
گرچه پرگار در این دایره با سر گردد
۷
نظر غیر نهانی چو به بستم با دوست
مژه ام بر رک دیده همه نشتر گردد
۸
خون آشفته حرام است که صید حرم است
بر در و بام علی همچو کبوتر گردد
نظرات