آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۷۷

۱

زلیلی حسن کس افزون ندارد

خبر زین جلوه جز مجنون ندارد

۲

نوای عشق را تار دگر هست

اگر ساقی می گلگون ندارد

۳

حریفی گر بود مست محبت

هوای باده و افیون ندارد

۴

بدل دستی مرا ننهد طبیبی

که دایم آستین پرخون ندارد

۵

عبث میخانه را بگشوده خمار

خبر از آن لب میگون ندارد

۶

لبت را غنچه خواندم قامتت سرو

که نیکوئی جز این مضمون ندارد

۷

خرد گفتا که غنچه کی سخن گفت

ببین سرو آن قد موزون ندارد

۸

بمانی چهره بنما تا نگویند

جز او کس صحف انگلیون ندارد

۹

حریف از زور بازو گشته مغرور

خبر از پنجه بیچون ندارد

۱۰

علی دست خدا سرپنجه حق

که کس قدرت از او افزون ندارد

۱۱

مرا آشفته سودائی بسر هست ‏

که این سودا به جز مجنون ندارد

تصاویر و صوت

نظرات