آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۸۴

۱

دل دیوانه ز زلفت چو رها می‌گردد

هست مرغی که ز کاشانه جدا می‌گردد

۲

تا که مهر رخ تو شمع درونست مرا

مه چو پروانه به گرد سرما می‌گردد

۳

لیک آن را که بود مهر تو با جان پیوند

حاش لله که ز دام تو رها می‌گردد

۴

این قماری که دلم باخت حریفان در عشق

در همه عمر پی نقش وفا می‌گردد

۵

دل آشفته گر از زلف تو پیوست بخط

از پی خاصیت مهر و گیا می‌گردد

۶

زاهد ار طوف کند خانه کعبه به گمان

لیک عارف ز پی خانه خدا می‌گردد

۷

سعی در مروه ندارد به قیاس این مقدار

گرد میخانه چو رندی به صفا می‌گردد

۸

در میخانه توحید علی آن که سپهر

به طواف در او بی‌سر و پا می‌گردد

تصاویر و صوت

نظرات