آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۴۹۸

۱

نقاش صنع کاین همه نقش و نگار کرد

نقش تو را زجمله نقوش اختیار کرد

۲

گردی زخاکپای تو برخاست از نخست

ایزد بنای نه فلک از آن غبار کرد

۳

هر کس بآستان تو ناکام جان سپرد

او را چو خضر زآب بقا کامکار کرد

۴

حسن تو گنج خسروی و تا بود نهان

از بهر پاسبانی گیسو چو مار کرد

۵

تا نقش تو بصفحه امکان نزد رقم

معلوم کس نگشت که ایزد چکار کرد

۶

گل از شعاع چهره تو کرد است آتشین

سنبل زتاب طره تو تابدار کرد

۷

از نای و سیم و پوست کجا خیزد این نوا

شورت اثر به پرده مزمار و تار کرد

۸

تو بنده بحق و وصی محمدی

آشفته بندگی تو را اختیار کرد

۹

در باخت صبر و دین و دل و عقل لاجرم

هر کاو که با حریف غم تو قمار کند

تصاویر و صوت

نظرات