آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۵۲۳

۱

یاد آن نوشین دهانم کام شیرین می‌کند

می‌کشان را یاد باده بزم رنگین می‌کند

۲

خنجر خونریز جلادان نکرده با کسی

آنچه با من ساعد و دست نگارین می‌کند

۳

تلخ‌کامی کی بماند در لحد فرهاد را

گر کسش تلقین به بالین نام شیرین می‌کند

۴

چین اگر مشکین بود از ناف آهویی و بس

چین یک مویت همه آفاق مشکین می‌کند

۵

کار تو با یار تو اندر میان دارد مهم

حاش لله یاد اگر از یار پارین می‌کند

۶

حبذا نقش بدیعی کز صفای منظرش

نقشبند صنع بر خود فخر و تحسین می‌کند

۷

خنجر مژگان بود کافی به قتل عاشقان

رنجه بر قتلم چرا او دست سیمین می‌کند

۸

شاید ار بخشد گنه آشفته را دارای حشر

کاو مدیح مرتضی آن داور دین می‌کند

۹

دولت شه را دعا باشد سزا صبح و مسا

این دعا را چون ملک پیوسته آمین می‌کند

تصاویر و صوت

نظرات