آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۵۵۵

۱

یارش مخوان که شکوه کند از جفای یار

یا بر رضای خود نه پسندد رضای یار

۲

گر کار یار حمل کنی بر خطا خطاست

باید صواب محض شماری خطای یار

۳

قربان کشند و خوان بنهند از برای دوست

ما خویشتن بخون بکشیم از برای یار

۴

نام حبیب کس نبرد پیش مدعی

حاشا که با رقیب بگویم جفای یار

۵

هیهات کز جفا بنهم دامنش زدست

با تیغ برندارم سر را زپای یار

۶

ما را هوای حور و قصور بهشت نیست

جا کرده است در سر ما تا هوای یار

۷

باغ نعیم بی تو بود آتش جحیم

طوطی و حور کس ننشاند بجای یار

۸

آشفته شیخ شهر بذکر و نماز شب

ما راست ورد صبح و شبانگه دعای یار

۹

آفاق سربسر همه در سایه علی است

ما افتاده سایه صفت از قفای یار

تصاویر و صوت

نظرات