
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۵۶۴
۱
بی گل رویت یکیست بوی گل و نیش خار
فرش حریر است خار در ره جویای یار
۲
مجمر روی تو را خال مجاور شده
کی بود اسپند را بر سر آتش قرار
۳
فرق من و شیخ شهر چیست بگویم تمام
او بعمل نازد و ما بتو امیدوار
۴
اشترت ار در قطار هست بر او بار نه
من که گسستم قطار چند کشی زیر بار
۵
لاجرمم زینهار بر در حیدر کشد
ترک ستمکار من بسکه خورد زینهار
۶
تیر گر از شست تست طعم رطب بخشدم
زهر گر از دست تست چیست می خوشگوار
۷
بنده آنم که خفت جای نبی بر سریر
غیر بگو خوش برو تو زپی یار غار
۸
تا بخدا بنده شد شیر خدا دست حق
او بهمه کاینات گشت خداوندگار
۹
دفتر آشفته را غیر مدیح تو نیست
شایدش از این مدیح بر دو جهان افتخار
نظرات