آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۵۶۵

۱

دیده نظر باز و رخت بی نظیر

بگذرم از جان زتوام ناگزیر

۲

سر خوش می را چه غمست از خمار

اهل غنا را چه خبر از فقیر

۳

چهره و خطت چه بود فی المثل

مجمر افروخته دود عبیر

۴

یاد تو بیرون نرود از خیال

نقش تو بیرون نرود از ضمیر

۵

رحم باین خسته کن ای شخ کمان

بسملم و طالب یک نوک تیر

۶

به که نگویم غم پنهان خویش

چون تو بصیرفی و علیم و خبیر

۷

عشق چه دامنست که از شوق او

میل رهائی ننماید اسیر

۸

گرچه زدرویش خطائی برفت

عفو کند حاکم پوزش پذیر

۹

مدح علی کرده رقم لاجرم

خامه آشفته فشاند عبیر

۱۰

دست مرا گیر که بیچاره ام

رحم بدرویش نماید امیر

تصاویر و صوت

نظرات