
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۵۷
۱
در دل و دیده ام ای دلبر جانانه بیا
پی تشریف تو پاکست مرا خانه بیا
۲
خلوتی کرده ام از غیر و می ومطرب هست
عذر یکسونه و بی پرده و رندانه بیا
۳
گر رقیب است تو را مانع دیدار حبیب
رو خرابش بکن از یکدوسه پیمانه بیا
۴
تا بکی صومعه و مسجد و سالوس وریا
می صاف کش و مستانه بمیخانه بیا
۵
پرچم از عنبر تر بر سرمه زن از موی
کله از سرنه و با تاج ملوکانه بیا
۶
همه شب گرد تو پروانه پرافشان در بزم
شبی ای شمع پی پرستش پروانه بیا
۷
میدهد وسوسه عقل و خرد رنج و صداع
رفع کن درد سر از باده و مستانه بیا
۸
چند خاموش نشینی تو چو صوفی غمناک
بذله گو عیش کن ایشوخ و ظریفانه بیا
۹
گرچه آشفته ات ایدست خدا روسیه است
تو ببالین وی از لطف کریمانه بیا
۱۰
تو شه مملکت حسنی و در کشور دل
با سپاه و حشم و کوکب شاهانه بیا
نظرات