آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۵۸۶

۱

امشب ایشمع انجمن افروز

پر پروانه را زمهر مسوز

۲

تا بوصل تو خوش بود یکشب

گو بسوزد دگر همه شب و روز

۳

بامدادش تو در سرا آئی

هر کرا کوکبی بود فیروز

۴

چشم عاشق چو دوخت بر رخ دوست

بر نگیرد بناوک دلدوز

۵

دید حربا چو پرتو خورشید

نتوان گفتمش که دیده بدوز

۶

دل آشفته بسته ای بکمند

کس نه بستست مرغ دست آموز

۷

مهر حیدر بورز و می‌خور فاش

بگذر از زاهد ریا اندوز

تصاویر و صوت

نظرات