
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۵۹۴
۱
رتبه عشق برونست زادراک قیاس
عقل مستأصل چونست قرین افلاس
۲
پایه اش گاه بفر شست و گهی بر سر عرش
پرتو عشق زآفاق عیان و زانفاس
۳
شاه را گر نبود تاج و نگین سلطان نیست
عشق را رتبه نکاهد بود ار کهنه پلاس
۴
عشق در کسوت درویش اگر جلوه کند
قدر لؤلؤ نشود کم چه بپوشی افلاس
۵
عقل شیر است ولی عشق بود آتش طور
شیر را لاجرم از شعله نار است هراس
۶
ساقیا تو خضری و جام میت آب حیات
رحمتی بر من عطشان بچشان از این کاس
۷
مانده آشفته گم گشته به تیه حیرت
همچون آن مور که بیچاره فتاده در طاس
۸
بزن ای دست خدا بر مسم اکسیر مراد
کیمیا زر کند ار ذرهای افتد به نحاس
نظرات