
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۵۹۷
۱
در آبحلقه مستان زننگ و نام مترس
حریص دانه خالی زبند دام مترس
۲
اگر بمصر محبت غلام عشق شدی
هزار یوسف مصرت شود غلام مترس
۳
اگر بود بخرابات صد هزار خطر
چو خضر ساقی دور است از این پیام مترس
۴
گر آفتاب جمالش بصبح میتابد
بسوز شمع زسر تا قدم تمام مترس
۵
اگر چه محتسب اندر کمین مستانست
چو عکس ساقی دورت فتد بجام مترس
۶
زمهر و قهر علی گو مگو زجنت و نار
بیاد طلعت مویش زصبح و شام مترس
۷
وصی خاص نبی مرتضی است باده بیار
بگیر مذهب خاص وز گفت عام مترس
۸
زشکرین لبش آشفته بوسی ار دهدت
گشای روزه بحلوا و از صیام مترس
نظرات