آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۵۹۹

۱

حذر از تیر آن ترک قزلباش

که چشم مست دارد غمزه جماش

۲

برم یرغو بر سلطان ترکان

که ترکی خون مردم میخورد فاش

۳

بیا و دست رنگین کن بخونم

که من پای تو میپوشم بپاداش

۴

چه افیون کرد در می ساقی ما

که امشب زاهدان گویند ایکاش

۵

حدیثی زآن شکر لب گفت با غیر

که شد بر زخم مشتاقان نمک پاش

۶

بنازم رند بی خیل و حشم را

که ابرش خیمه گشت و باد فراش

۷

زتصویر تو عاجز گشت اوهام

کجا این آرزو را کرد نقاش

۸

نکرده آن تصرف در دل جان

که شاید دیگری بگزید بر جاش

۹

باغیارش همه شیرین زبانیست

باحبابش نباشد غیر پرخاش

۱۰

چو عکس دوست آشفته است از می

از آن شد می‌پرست و رند و قلاش

۱۱

به خیل مرتضی حلقه بگوشم

اگر سرحلقه‌ام در خیل اوباش

تصاویر و صوت

نظرات