آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۰۵

۱

هر کرا بار میدهد یارش

دامن وصل گونگه دارش

۲

تلخ شد کام کوهکن شیرین

زنده کن زآن لب شکربارش

۳

سرو پابست او شود چو تزرو

در چمن بنگرد چو رفتارش

۴

دل چو مستسقی و لب تو فرات

تشنه ام بوسم از دو صد بارش

۵

میبرد نام غیر را بنگر

لب شیرین تلخ گفتارش

۶

بود یک گونه اش کم از دگری

خال مشکین فزود مقدارش

۷

یوسف آمد بمصر چهره مپوش

بشکنی تا که نرخ بازارش

۸

قدر مقدار یار زآن بیش است

که بود جا بکوی اغیارش

۹

دل آشفته وقف طره تست

گر کنی شاد یا که آزارش

۱۰

لیک گاهی دلش بدست آور

که بود با علی سر و کارش

۱۱

آن شه عرش آشیان که بود

عرش سایه نشین دیوارش

تصاویر و صوت

نظرات