
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۲۷
۱
ایکه با عشق آشنائی از خرد بیگانه باش
سوزدت گر شمع سان در سوختن مردانه باش
۲
آتشی خواه از جنون و عقلرا خرمن بسوز
گوشه گیر از مردمان و با پری همخانه باش
۳
قبله من ابروی جانانه دیر و حرم
خوهی اندر کعبه ای بت خواه در بتخانه باش
۴
خضر و ابلیس اند با هم اندر این ره هوشدار
چشم بگشا راه رو چاهست تو فرزانه باش
۵
زینت معموره جز فرش و چراغی بیش نیست
آفتاب و گنج گر خواهی برو ویرانه باش
۶
دوست جویان را زخود بیرون شدن لابد بود
طالب شمعی اگر بالی بزن پروانه باش
۷
عشق لیلا ورز شو تیر ملامت را هدف
بعد از این مجنون صفت درعاشقی افسانه باش
۸
تا بکی درویش جوئی کیمیا از این و آن
همچو آشفته بیا خاک در میخانه باش
۹
پیر میخانه علی دارای اکسیر وجود
خاک پای او ببوس و از همه بیگانه باش
نظرات