آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۲۸

۱

خرقه صورت بسوزان کسوت معنی بپوش

از خم کثرت برآی و ساغر وحدت بنوش

۲

گرچه از کوشش نگردد هیچ زنگی روسفید

تا توانی در صفای قلب زنگ اندود کوش

۳

شاهدان بی پرده اند و مطربان اندر نوا

نشنوی یا خود نمی بینی تو با این چشم و گوش

۴

قطره ای وقتی زابر عشق بر خاکم چکید

لاجرم خون شیاوشست میآید بجوش

۵

حیرتم بر حیرت افزوده بظلمات سلوک

خضر راهی کو که بگشاید مرا او هوش گوش

۶

بت پرست ار نقش بتگر را ببندد در نظر

لاجرم از کعبه خاطر فرو شوید نقوش

۷

تا مگر از خاک سوی عالم پاکش برند

گوش جان آشفته را باشد بپیغام سروش

۸

راند شیخ از مسجدم ای میگساران همتی

تا مگر راهی دهندم در سرای میفروش

۹

می‌فروش بزم وحدت ساقی مستان علی

آنکه او را مدح گویند گویا و خموش

تصاویر و صوت

نظرات