
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۲۹
۱
دلی کز هجر طاق ابرویت طاقت بود طاقش
بزن با ناوک مژگان که از جانست مشتاقش
۲
اگر مستی بدور عشق بسته عهد مستوری
بیک پیمانه بشکن ساقیا پیمان و میثاقش
۳
خوشا طوفانی بحری که گردابش بود ساحل
خوشا مسموم عشق تو که باشد زهر تریاقش
۴
نشد گر آفتاب می زشرق جام زر طالع
چرا تابید مستان را بجان انوار اشراقش
۵
بگردان مطرب آهنگ مخالف را در این پرده
حصاری را بدست آور که شد مغلوب عشاقش
۶
پر پروانه را چون سوخت شمع آتش بجان آمد
که از سوز درون خویش آگه شد زاخراقش
۷
عبث آشفته جستن از منافق کام دل تا کی
بخواه از پیر میخانه که بس عام است انفاقش
۸
علی آن ساقی کوثر علی شاه سخاپرور
که باشد ریزه خوار خوان همه امکان و آفاقش
۹
بود چون طلعت تو مه اگر او را دهن باشد
بود چون قامت تو سرو اگر سیمین بود ساقش
نظرات