آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۴۵

۱

بس عجب داری که دیدی لعل خوبان از نمک

قدرت این باشد که کرده شکرستان از نمک

۲

از نمک‌پاشی لب شیرین تو فارغ نشد

تا فکندی شوری اندر بزم مستان از نمک

۳

پسته خندان گشوده بذله شیرین بگفت

نرخ شکر کرد آن شکر لب ارزان از نمک

۴

قند از شکر کند قنادی ای بس این عجب

کان نمکدان از حلاوت ریخته آن از نمک

۵

بر سر سیخ مژه بس دل زدی ای چشم مست

مستی و داری کباب و خیز بستان از نمک

۶

گر به زخمی کس نمک سایَد، کند افغان ز درد

جز لبت کاو ریش دل را کرده درمان از نمک

۷

جز بنفشه خط که سر زد از نمک‌زار لبت

کی بنفشه سر زده یا شاخ ریحان از نمک

۸

خضرآسا تازه و تر خط سبزت از چه ماند

گر نه خورشید است هرگز آب حیوان از نمک

۹

دوش وصف آن لب شکرفشان خامه نگاشت

کرد پُر آشفته یکسر جیب و دامان از نمک

۱۰

چون نمک نام علی را هم عدد شد لاجرم

زان سخن را چاشنی بخشد سخن‌دان از نمک

تصاویر و صوت

نظرات