
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۵۱
۱
خسرو شیرین لبان توئی بشمایل
کعبه کوی تو قبله گاه قبایل
۲
شایدت ار مصریان شوند زلیخا
یوسف عصری بتا بشکل و شمایل
۳
حالت مجنون بجو نه حکمت لقمان
عشق بود برق کشت زار فضایل
۴
گر تو بخوانی بگو که راندم از در
ور تو برانی که خواندم بوسایل
۵
حسن تو مستغی از دلیل حکیمان
پرتو خور بر صفای اوست دلایل
۶
چشم بدان دور کرده اند زرویت
تیر نظر دوز و جادوان حمایل
۷
وه که زیاد تو این صفت نشود دور
تو همه مستوحشی و ما همه مایل
۸
لیلی و عذرا توئی و سلمی و شیرین
رفته به تغییر در لباس اوایل
۹
نقش تو بر چشم تر نماند و شگفت است
نقش تو آب و نشد زحادثه زایل
۱۰
از پی تعویذ چشم بد شبی از مهر
دست بگردن در آرمت بحمایل
نظرات