
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۶۰
۱
مدعی تا چند میپرسی تو از اسرار دل
چشم تر افکند بیرون نقطه پرگار دل
۲
رشته زنار بگسستی ولی بت در بغل
گر توانی بگسل ای جان رشته زنار دل
۳
شاهد معنی بود بیرنگ آیینه بیار
زرد و سرخ و سبز دان از پرده زنگار دل
۴
پرتو رحمن نتابد در درون سینهات
تا که داری نقش شیطان بر در و دیوار دل
۵
وصل جانانت میسر نیست جز ایثار جان
جان نخواهد صاف شد الا به استظهار دل
۶
هرکه از نفس و هوا بگذشت و بیرون شد ز تن
پای تا سر جان شود بیشبهه برخوردار دل
۷
غیر نقش مرتضی اندر درون پرده نیست
لاجرم گر پرده برداری شبی از کار دل
۸
تا به کی آشفته گوشت وقف موسیقی بود
گوش جان بگشای بر الحان موسیقار دل
۹
عقل موسی و قبس عشق است و سینا سینهاش
نور سینا نیز باشد پرتوی از نار دل
نظرات