
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۶۱
۱
بختی عقلم بگسسته عقال
عشق خلاصی دهد از ما یقال
۲
خس صفت از جنبش باد شمال
چند روی سوی یمین و شمال
۳
کعبه جانان دل و سوی حجاز
شیخ کند بیهده شد رحال
۴
عیش محال است در این غمکده
هان چه شوی طالب امر محال
۵
گر بودت باده چو جم لاجرم
آئینه ای ساز زجام سفال
۶
جام می و پنجه ساقی ببزم
بدر کش اطراف بود ده هلال
۷
چیست تو را توشه در این راه دور
برگ بساز ای که بیابی مآل
۸
مطرب و نی قرقف و راح و عقال
خوش که کند ملک جهان انتقال
۹
چهره ساقی زنظرها ببرد
حسن نکویان بدیع الجمال
۱۰
جام شرابی که نماید در او
چهره رخسار جمال و جلال
۱۱
شاهد غیبی علی مرتضی
مظهر حی صمد لا یزال
۱۲
تا کشد آشفته از آن یک قدح
بشنود از حوری و غلمان تعال
۱۳
تکیه شیخ است بعلم و عمل
من نکنم جز بعلی اتکال
نظرات