
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۶۲
۱
ز همرهان مجازی کناره کن ای دل
کمند الفت اغیار پاره کن ای دل
۲
چو آفتاب حقیقت برآمد از مطلع
از این ستاره وشان رو کناره کن ای دل
۳
گرت هواست که صبحت برآید از مشرق
ز اشک دامن خود پرستاره کن ای دل
۴
ز کشتگان مگرت در نظر بیارد دوست
تو خویش بر مژه او قناره کن ای دل
۵
طبیت حاذق در شهر بند امکان نیست
پی معالجه خویش چاره کن ای دل
۶
برو که سبحه زهاد دام تزویر است
بیا به عود صلیب استخاره کن ای دل
۷
بیفکن از تن خود جامهای عاریتی
قبا و کسوت از این نه قواره کن ای دل
۸
به جز سرای مغان فتنهزاست قلعه دهر
پی تحصن خود فکر باره کن ای دل
۹
پیاده گر بودت پای کوته آشفته
عزیمت در حیدر سواره کن ای دل
نظرات