آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۶۳

۱

محرمی کو که بگویم غم دیرینه دل

در حضورش ببرم زنگ زآئینه دل

۲

پس از این با که شمارم غم ایام فراق

گفته بودم بصبا قصه پیشینه دل

۳

ساقی آن برق ریا سوز زخم کن بسبو

تا بسوزم زنقش خرقه پشمینه دل

۴

دیده شوخی کند و دل شده خون کیست که باز

طلب از این دو نظر باز کند کینه دل

۵

چشم کردم سپر تیر نظر چون دیدم

تیرها راست نشسته همه بر سینه دل

۶

گر کمان ابروی تو منکر تیراندازیست

آرمت پیش نظر پرده پارینه دل

۷

مهر حیدر که بود در ثمین آشفته

جستم این گوهر نایاب زگنجینه دل

۸

با دبستان غمت انس گرفتست چنان

که یکی شد به جهان شنبه و آدینه دل

۹

بایدت دید نه با دیده سر دیده جان

سینه منزلگه یار است ولی سینه دل

تصاویر و صوت

نظرات