
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۶۷
۱
بنشست بتا نقش تو تا در حرم دل
نقش حرم دیر بدیده شده باطل
۲
فکر دهن تنگ تو در وهم محال است
حل شد زلبت گرچه بدل عقده مشگل
۳
زاهد نگشاید گره از کار تو روزه
افطار زمی کن که شود حل مسائل
۴
روحی تو و در آینه عکست نتوان دید
عاجز بودت وهم بتصویر شمایل
۵
در مزرعه دل بجز از عشق نکویان
هر تخم که کشتیم ندامت شده حاصل
۶
چون روح که اندر همه اعضا شده ساری
عشق تو روانست بشریان و مفاصل
۷
یکحرف الف بس بود از دفتر عشقت
یکعمر حکیما چکنی کسب فضایل
۸
در خیل عرب لیلی اگر میر قبیله است
نازم به بت خود که بود میر قبایل
۹
آشفته خم زلف بتان حبل متین است
از جمله جهان بگسل و زین سلسله مگسل
۱۰
عالم همه طوفانی و دنیاست یکی بحر
کشتی است علی نوح نبی میکده ساحل
۱۱
آن میکده وحدت و آن کوثر تحقیق
کامد زدم او اثر از فاعل و قایل
نظرات