آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۷۱

۱

دوش با باد دمی شکوه زهجران کردم

باد را از نفسی آتش سوزان کردم

۲

آتش از شرح غمت در نی کلکم افتاد

من چرا شیر صفت جا به نیستان کردم

۳

غیرتم میکشد ایدوست که نامت بردم

که چرا گوشزد خیل رقیبان کردم

۴

رفتی و کرد عیان راز دورن مردم چشم

گرچه عمریست من این واقعه پنهان کردم

۵

شوق آنزلف و بناگوش چو بر سر بودم

همه جا روز و شبی دست و گریبان کردم

۶

نقش رخسار تو بردم بزمانی در چین

تا زصورتگرش نیک پشیمان کردم

۷

از پی قافله ات گرد صفت میآیم

که در این راه سراغ مه کنعان کردم

تصاویر و صوت

نظرات