
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۷۶
۱
وصال دوست بمحشر زبس یقین دارم
بزندگانی خود چون رقیب کین دارم
۲
برای اینکه بپوشم بعیب خود پرده
هزار دلق ملمع در آستین دارم
۳
چو خاتم لب لعلت مرا بدست افتاد
چو جم دو عالم در زیر این نگین دارم
۴
کنون که خرمن حسنت زمهر و مه چربید
گمان مدار که پرواز خوشه چین دارم
۵
حدیث زلف وی آشفته مینوشتم دوش
بآستین همه گوئی غزال چین دارم
۶
اشاره کرد بابرو زغمزه چشمش و گفت
کمان کشیده بقصد جهان کمین دارم
۷
نمود در ازلم جلوه ای و چهر نهفت
بواپسین سر دیدار اولین دارم
۸
باولین در کریاس عشق سودم سر
که پا چو عیسی بر چرخ چارمین دارم
۹
نماز و روزه و حج قبول از زاهد
من و محبت حیدر عمل همین دارم
نظرات