
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۸
۱
ساقی آن باده در افکند به پیمانه ما
که چه سیماب برقص آمده کاشانه ما
۲
چند غواص بری رنج بعمان پی در
طلب از قلزم دل گوهر یکدانه ما
۳
هر که مجنون شود از شور و هوای لیلی
چون فلاطون بود او عاقل و فرزانه ما
۴
شمع روی تو بود آفت پروانه جان
آتش طور نسوزد پر پروانه ما
۵
دل پی خال تو میرفت دو چشمت گفتا
لاجرم بسته دامت کند این دانه ما
۶
قصه لیلی و مجنون ززبانها افتاد
تا که در عشق تو مشهور شد افسانه ما
۷
اصل این می زکجا ساقی او کیست که باز
سجده گاه ملکوت آمده میخانه ما
۸
از من ای شیخ حرم گو بخلیل از سر شوق
کعبه ات طوف کند بر در میخانه ما
۹
آری این میکده رحمت یزدان نجف است
کاندر او خانه خدا آمده جانانه ما
۱۰
تشنه آشفته و تو چشمه فیض ازلی
پر کن امشب ز کرم ساغر و پیمانه ما
نظرات