آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۸۵

۱

همتی ساقیا که مخمورم

منتی نه به قلب رنجورم

۲

درد سر دارم از فسرده‌دلان

آتشی زن زآب انگورم

۳

پرده بردار زآتش سینا

تا بسوزی حجاب مستورم

۴

از تو کشف غطاء آید و بس

بخش در دیده یقین نورم

۵

بس که شوق عسل به سر دارم

کرده در خانه جای زنبورم

۶

با هوای شکرلبان چه عجب

رخنه گر در سرا کند مورم

۷

من به چنگال شاهباز غمت

چون اسیر اوفتاده عصفورم

۸

خیز و از خاک راه میخواران

سرمه‌ای کن به دیده کورم

۹

این هوسناکی‌ام که در سر هست

آخر از عشق می‌کند دورم

۱۰

عذر می‌خواهمت ز بوالهوسی

داری ای عشق گر تو معذورم

۱۱

نافه بگشا صبا از آن سر زلف

زآنکه به گشته زخم ناسورم

۱۲

آتشی زن ز عشق بر جانم

تازه کن آن تجلی طورم

۱۳

آن بهشتم بیار در مجلس

که رهانی ز جنت و حورم

۱۴

شیخ را گر غرور از عمل است

من ز عفو کریم مغرورم

۱۵

من آشفته مدح حیدر و آل

که جز این کار نیست مقدورم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ماجده مقدم
۱۴۰۲/۱۱/۱۹ - ۰۸:۰۵:۱۲
عاشقم