
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۸۶
۱
شور از آن لعل پرشکر دارم
نمکی تازه بر جگر دارم
۲
چهره اش بر فراز قامت گفت
ماه بر شاه نیشکرم دارم
۳
سرو قدش بلب اشارت کرد
که چه شیرین رطب ثمر دارم
۴
گفت خطش که طرقه تعویذی
از پی بستن نظر دارم
۵
کو ه عشقش بجلوه آمد و گفت
من بسی طور در کمر دارم
۶
شش جهت بسته اند طراران
از کدامین ره گذر دارم
۷
جوشن از حب مرتضی کردم
ورنه زینان بسی حذر دارم
۸
گفتی آشفته کی پریشانشد
من آشفته کی خبر دارم
۹
تا مگر از دری نماید روی
دل دیوانه در بدر دارم
نظرات