
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۶۸۹
۱
مانده بر دست این دل صد پارهام
دوستان از دست رفته چارهام
۲
تا که دارم این دل خونین به دست
هست با من دلبر خونخوارهام
۳
کار سازم خلق را از یمن عشق
تا نگویی عاجز و بیکارهام
۴
چاره کار جهانم در دمست
گرچه خود در کار خود بیچارهام
۵
در بر دل دلبر و دل در طلب
من عبث در شهرها آوارهام
۶
سنگها خوردم ز دوران تاکنون
لعل میبخشد ز سنگ خارهام
۷
عاشق و رند و نظرباز و خراب
شیخ گو زین بیش گو دربارهام
۸
جوشن از مهر علی دارم برزم
نیست بیم از توپ و از خمپارهام
۹
گو به دنیا حرز ما نام علیست
کی فریبد شاهد مکّارهام
۱۰
ذرهام اما ز فر شاه طوس
مهر و مه آید پی نظارهام
نظرات