آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۹۰

۱

تا عطف عنان کرد زآفاق خیالم

شد پیر مغان خضرم و داد آب زلالم

۲

هر در که زدم خانه خدا جز تو ندیدم

زآن از همه جا سوی تو برگشت خیالم

۳

بارم بده ای یار که من تشنه تو آبی

و از صحبت اغیار سراپای ملالم

۴

من رانده دیر و حرمم ور تو بخوانی

با این شرف اندیشه نباشد زوبالم

۵

منکر نیم از پرسش گورو زنکیرین

با مهر تو آیا چه جواب و چه سؤالم

۶

دزدیده بچشمت نگران دیده کز اطراف

ترکان نظر دوز ندادند مجالم

۷

با داغ قبول تو بدیها همه نیکوست

ور تو نه پسندی همه نقص است کمالم

۸

بنمای هلال خم ابرو چو مه نو

کاین حاصل عمر است مها در همه سالم

۹

یکروز سگ خویشتنم خوان زعنایت

تا خلق بدانند که دارای جلالم

۱۰

اکسیر زخاک در میخانه گرفتم

پرداخته شد کیسه اگر از زور و مالم

۱۱

از سفره تو بهره برد دشمن و هم دوست

درویش توام چون ننهی خوان نوالم

۱۲

وجه الهی و لم یزل و من بتو پیوند

با بود تو ای عشق محالست زوالم

۱۳

در رتبه حیدر که خدایش شده وصاف

آشفته چه گویم که ثنا گستر و لالم

۱۴

داماد مدیحت زسرانگشت عنایت

خوش پرده برانداخت زربات حجالم

تصاویر و صوت

نظرات