آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۶۹۷

۱

رحمی ای عشق که من مانده بچنگ هوسم

رحمت ای شحنه و برهان تو زقید عسسم

۲

هر کجا شمع رخی طوف چو پروانه کنم

هر کجا قند لبی هست من آنجا مگسم

۳

هر کجا یوسف مصریست زلیخا لقبم

هر طرف ناقه لیلی است من آنجا جرسم

۴

می ستایند کسانم که چنینی و چنان

چون به بینی بحقیقت بجهان هیچکسم

۵

روسیه زاغم و غوغای عنادل بزبان

نوبهاری کنم و باد خزان شد نفسم

۶

هر کجا سرو قدی هست منش فاخته ام

هر کجا لاله ستانیست منش خار و خسم

۷

شهسواری مگر از لطف بگیرد دستم

لنگ شد بر سر میدان طلب چون فرسم

۸

میزنم لاف که در حلقه عشقم محرم

بحقیقت سرو سر حلقه اهل هوسم

۹

من عمل هیچ ندارم بجز از کذب و دغل

مهر حیدر مگر آشفته شود دادرسم

تصاویر و صوت

نظرات